پس از دو اثر گرافیکی متناسب با حال و هوای روزهای کرونایی و پویش ملی «من ماسک میزنم»، اهالی تئاترشهر و فعالان حوزه تئاتر بار دیگر از مدافعان سلامت قدردانی کردند. در تازهترین بیلبورد تبلیغاتی تالار اصلی تئاتر شهر که با طراحی بهمن وخشور انجام گرفته، نشان گرافیکی مجموعه تئاتر شهر با طراحی ابراهیم حقیقی، تصاویری از سه مدافع سلامت کشور با عکاسی مرتضی جابریان و عکس ساختمان مجموعه با عکاسی بهمن وخشور پیش روی مخاطبان قرار گرفته است. در بخش تایپوگرافی این اثر آمده است:«مدافعان عزیز سلامت، فرشتگان این روزهای سخت، اهالی تئاتر تمام قد به احترام شما میایستند. کرونا هم تمام شود ما شما را فراموش نمیکنیم.» صفحه اینستاگرام این مجموعه گزارش تصویری از این بیلبورد منتشر کرده است.
منابع نهضت عاشورا-22
بلاذری، پیرو شیوه ابنسعد در تاریخنگاری
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
از جمله مقاتل برجای مانده از قرون گذشته مقتلی است تألیف ابوجعفر احمدبن یحیی بلاذری (م 279ق) که در قرن سوم هجری نگاشته شده است.
بلاذری، مورخ، ادیب و نسبشناس عصر مأمون تا مستعین عباسی، مؤلف دو کتاب مشهور «أنساب الاشراف» و «فتوحالبلدان» است. أنساب الاشراف، به نسب و شرح حال خاندان بزرگ و برجسته عرب قریشی پرداخته و بخشی از آن به خاندان ابوطالب و فرزندانش، ازجمله علی(ع) و امام حسین(ع) و مقتل آن حضرت(ع) اختصاص دارد. بخش مربوط به خاندان ابوطالب از این کتاب با تحقیق محقق برجسته، محمدباقر محمودی در سال ۱۳۹۷ ق به صورت مجزا و مستقل در بیروت چاپ شده است.
بلاذری روایت خود از واقعه کربلا را با گزارشهایی از تماس شیعیان با امام حسین(ع) پس از صلح امام حسن(ع) آغاز کرده است. روش تاریخنگاری بلاذری در این کتاب همانند یعقوبی و دینوری، ترکیبی است. بدین جهت به جای آنکه برای هر خبر، سند مستقل ذکر کند، در بیشتر موارد، تنها با تعبیر «قالوا» خبر را آورده ودر مواردی هم که به سند اشاره کرده لفظ «حدثنی بعض قریش» را به کار برده است.
در هرحال أنساب الاشراف به عنوان یکی از منابع تاریخ عاشورا با گزارشهای ابنسعد، بهرغم برخی از تفاوتها، همسو و سازگار است و این دو مقتل در مجموع، مؤید یکدیگرند.
در ارتباط با این روش تاریخنگاری، یعنی دور شدن از سند و تهیه گزارش منسجم از یک واقعه تاریخی، باید گفت در واقع، بلاذری و ابن سعد با استفاده از این روش در پی کارآمد کردن نقلهای تاریخی در یک گزارش خبری منسجم بودند، اما این روش به دلیل دور شدن از برخی حقایق تاریخی از سندیت آن کاسته میشود. کما اینکه با روش تاریخنگاری بلاذری و دو نسل قبل از او از اعتبارسندی روایات کاسته شده ولو گزارشهای طولانی و یکجا و یکدست از رویدادها به دست داده باشد. بلاذری با این روش حتی رویدادهای اصلی واقعه عاشورا را بدون سند ارائه میکند. هدف بلاذری از این کار، تمرکز روی سلسله رویدادها به شکل بههم پیوسته بوده و گویی نمیخواهد با ارائه سند تک تک روایتها، این تسلسل بر هم بریزد.
بلاذری، گزارشهای خود از واقعه عاشورا را از متون دو نسل قبل از خود گرد آورده و درمجموع 89 گزارش را روایت کرده است. وی روایتی درباره موضع امام حسین (ع) نسبت به صلح برادرش با معاویه را آورده و ضمن آن مدعی شده است که امام حسین از صلح با معاویه ناخرسند بوده است و سند آن را «قالوا» (گفته میشود) ذکر کرده است. حال آنکه بزرگان شیعه به نحوی مستند آن را رد میکنند.
همچنین بلاذری در نقل روایتی از تاریخ عاشورا آن را با جمله«حدثنی بعض قریش» مستند کرده است. حال آنکه به احتمال زیاد از یکی از منابع قدیمی نقل شده و با توجه به فاصله دوران حیات بلاذری – قرن سوم هجری- غیر ممکن است شخص بلاذری این خبر را از بعضی افراد قریش شنیده و نقل کرده باشد. زیرا زمان وقوع حادثه مربوط به دویست سال پیش از زمان نگارش آن است و نمیتوان گفت او از بعض قریش مطلبی را نقل کرده است.
دود ارث درختان نیست
مروری بر دفتر شعر «حواسم حلزونی میشود»/ نرگس میریه/ نشر هشت
ارمغان بهداروند
شاعر
شعری سزاوار است که هم بتواند مخاطب را به همقدمیِ خود ناگزیر کند و هم خود در همقدمی مخاطب سیر کند. یکی از بلایای شعر، فروتر دیدن مخاطب از جانب شاعران است؛ وجهی غلط که هیچ جز بدسرنوشتی برای شعر رقم نخواهد زد. شاعر این بخت را دارد که به تدارک شیوهها و شگردهای هنری، از چشماندازی بنویسد که فقط به او متعلق است و یا مخاطب در آن با شاعر شریک است اما نمیتواند به شرحی بنویسد که ماندگار باشد و از حیث اجرا و معنا لذتبخش تلقی شود.
«حواسم حلزونی میشود» دستکار «نرگس میریه» است. مجموعهای که 39 اثر از او را دربرگرفته است و در اغلب شعرها با مؤلفی مواجهیم که ساده مینویسد اما به منزلت مؤثر شعر معتقد است. غلبه زنبودگی در متن مشهود است و روایات شاعر از همه ابتلائات و اتفاقات، لحن زنانهای دارد که همین لحن هم فارغ از کلیشههای نوشتاری مرسوم است. «میریه» به این «از چشمِ خود نوشتن» تأکید دارد و دلیل آن را میتوان در سطرهایی جستوجو کرد که بیشترین شباهت را به زادبوم زیستی و زادگاه فکری او دارد:
«ومن شبیهترین خودم بودم/ در مرزهایی از تن/ و تنهایی از خویش...»
«دود ارث درختان نیست/ وقتی کوچه برای دستانت خاک شد/ بچههای این توپبازی/ آب میخواهند/ چشم میخواهند/ و جنوب/ که داستان ایران شد...»
«جادهها در تلاطم یکیشدن/ انیکاد میخوانند/ از ستون شهرم حرف میزنم/ از گنبدهایی که سوگند خوردهاند و سر میکشم/ سلامهای ناکرده را/ وقتی شیشههای تنت/ اعوذبالله جان میدهند...»
شاعر این مجموعه اگرچه از فرصتهای تجربی مطلوبی برخوردار است اما در حوزه زبان شعر هنوز به آنچه فردیت زبانی نام دارد دست پیدا نکرده است و نوعی درآمیختگی زبانی که شاید ملغمهای از مطالعات به زعم خود مطلوب و مؤانسات ادبی باشد در دفتر «حواسم حلزونی میشود» به چشم میخورد که میتوان تصحیح آن و تثبیت آن را در دفترهای بعدی او رصد کرد. میریه همچون بسیاری دیگر از شاعران جنوب بیشتر از هر چیز به «جنگ» پرداخته است و جهان زنانه شعر او به واسطه سلطه بیرحمانه ترس و تباهی؛ سرشار از واژههایی هم چون «سرباز»، «پوتین»، «چریک»، «مرگ»، «جنازه»، «شبیخون»، «دشمن»، «خون»، «ژنرال»، «شمشیر»، «تیر» و... است. شخصیتهای شکلگرفته در بازآفرینی جنگ و مصایب آن بنا به آدرسهایی که از رفتار و گفتار آنها صادر میشود؛ بیهیچ تردیدی از ضمیر آگاه شاعر متولد شدهاند که شبیه خود او و همعصران او در روزگار جنگ بودهاند.
«حواسم حلزونی میشود» به همت نشر هشت منتشر شده است که با شعار «جهان، به قرائت تازهای نیاز دارد» اقدام به انتشار دفاتری از نسل امروز شعر کرده که با استقبال و اقبال مخاطبان شعر مواجه شده است.
طی دیروز و امروز هم هنرمندان در فضای مجازی با انتشار پستهایی نسبت به مسائل مختلف واکنش نشان داده و گاه خبر و گاه ابراز نظرهایی در موضوعات مختلف داشتند. فرشته حسینی بازیگر که به صربستان رفته سری به کمپ پناهندگان آنجا زده و چند جملهای نوشته است. محمد بحرانی هم در پستی نوشت: خانم علوی که بهعنوان عروسک گردان جنابخان مطرح شده، هرگز عروسک گردان این عروسک نبوده است.
رضا صادقی خواننده سرشناس کشورمان، ترانهای به زبان عربی خوانده و آن را آغاز تجربه ورود به بازار موسیقی عرب لقب داده است. او نوشته: «اینکه میتونم با چند گویش جهان عرب بخونم همیشه برای خودم جذاب بوده، خصوصاً خلیجی و مصری... بالاخره با پیشنهاد دوستان این تصمیم رو گرفتم که وارد این مارکت بشم و البته بزودی با هنرمندان بزرگ موسیقی دنیای عرب هم همکاری خواهم داشت … نمیدونم چی میشه اما با انرژی مثبت شما حتماً خیر میشه. قطعه «خلاص» با ترانهای از من و موسیقى مهدى ابراهیمنژاد بزودى از یوتیوب و...»
نیکی کریمی بازیگر و کارگردان ایرانی هم به انضمام عکسی در اینستاگرامش نوشته: «هر چقدر زمان مىگذرد بیشتر متوجه میشوم که ادبیات و فیلم تأثیرگذار براى من راجع به چیزهایى که میدانم نیست بلکه راجع به چیزهایى است که نمیدانم. آنچه قرار است کشف کنم و رمز و راز میان خط و پاراگراف و… در هجوم همه آنچه میدانیم و عریانى بازىهاى مرسوم و نخ نماى رایج، شخصیت پردازىهای غلوشده سطحى و آنچه که دیگر تمام و کمال دیدهایم و صدها بار گفته شده، چقدر خواندن متن و یا دیدن فیلمى درباره هیچ لذت بخش و غنیمت است.»
فرشته حسینی بازیگر افغانستانی به کمپی در صربستان سر زده و با کودکان این کمپ گفتوگو و بازی کرده است. او نوشته: «با بچهها وسطی بازی میکنم. باهم میخندیم. باهم عکس میگیریم. بچهها تعدادشان زیاد است. حالا باهم صحبت میکنیم. نوبتی. تکبهتک. در اتاقی که جزو تک اتاقهای آموزشیاست که تلویزیون دارد. در میان حرفهایمان از هر کدام یک سؤال مشترک پرسیدم: چه آرزویی داری؟ کودک۱: «از این کمپ بریم بیرون....»
تازههای نشر
نشر افق در اینستاگرامش خبر از انتشار کتاب منگی را داده به نویسندگی ژویل اگلوف و ترجمه اصغر نوری. در توضیح کوتاهی درباره این کتاب نوشته شده: مترجم: «منگی داستان مردی است که با مادربزرگش زندگی میکند و گویا که درواقع با او همخانه است. او در یک کشتارگاه کار میکند و هر روز با دوچرخه مسیری که تمایزش را با مسیر رفت و آمد اشباح از دست داده، طی میکند؛ مسیری پر از اشباح مردگان، پر از بوی بد که شمال و جنوب و شرق و غرب میوزند، مسیری پر از زباله و سگهای خطرناک گرسنه. زندگی راوی و تمام اطرافیانش پر از فقر و نداری و تندادن به کارهایی تنها برای گذران زندگی است، که البته نام زندگی را هم نمیتوان بر آن گذاشت.»
سخنی با مدیران فرهنگ و هنر
فرهنگها و خردهفرهنگهایی که نیاز به توجه دارند
علی مغازهای
پژوهشگر موسیقی ایران و دبیر جشنواره موسیقی نواحی آیینه دار
کشور ایران میراثدار یک ابرفرهنگ و تمدن کهن و وسیعی است که در تحولات متنوع و فراوان سیاسی، اجتماعی و تاریخی دچار فعل و انفعالات شده است تا بهصورت کنونی رسیدهایم. با وجود این همه اتفاقات بنیادی، هنوز در مرز جغرافیایی امروز ایران، مجموعه و کلکسیونی از فرهنگهای اقوام مختلف در محیطهای مشخص و محدود و تفکیک پذیر گرد هم آمدهاند و فرهنگ ایران قرن چهارده خورشیدی یا بیست و یکم میلادی را در جهان به نمایش درمیآورند و به جرأت میتوان گفت این فرهنگ چکیده و بازمانده فرهنگ فلات بزرگ ایران است که امروز بهعنوان میراث گذشتگان، همچون گنجی ادبی، هنری و اجتماعی در سپهر چترواژه فرهنگ قرار گرفته است. اما باید گفت به دلایل متعدد و مشخصی طی این سالها نتوانستیم در حوزههای فرهنگی و هنری و بخصوص در حوزه موسیقی ایدههای مدیریت مناسبی برای این تکثرهای هنری درنظر بگیریم و از آنجا که در طول این چند دهه اخیر بسیار مرکزگرا شدهایم تمامی امکانات و توجهات در مرکز شکل گرفته و پردازش شده است و هرچه از مرکز دورتر میشویم میبینیم پرداختن به جنبههای مختلف فرهنگ و هنر از سمت مدیریت مرکزی کمرنگتر شده درحالی که ویژگیهای فرهنگی بسیار پررنگتر و بارزتر نمایان میشود و ایبسا دست نخوردهتر، سالمتر و بکرتر باقی مانده است. در نتیجه هرچه از مرکز به سمت مرزهایمان نزدیکتر شویم متوجه گوناگونی، فراوانی، زیبایی و لطافت هنر و فرهنگ در نقاط دور از مرکز خواهیم بود. در واقع روایت این است که مرزهای ایران گنجینهای از آداب، هنر و فرهنگ هستند در حالی که در فراروایت باید توجه کنیم که این گنجینههای معنادار و گرانبها امروز رو به انقراض یا تحریف هستند.
پرداختن به این بحث در باب موسیقی بسیار مهم است و با کمی دقت و کوشش متوجه خواهید شد آنچه در مرزهای ما و در میان اقوام مختلف ایران با عنوان موسیقی در جریان است از تنوع بسیار باشکوه و دلانگیزی برخوردار بوده و بسیاری از موسیقیهای هویتدار ما در نقاط پیرامونی و در محیطهای مرزی ایران قابل ردیابی است. بهطور مثال تنوع فرهنگی که در جنوب ایران به چشم میخورد یا در غرب، در شرق یا در شمال ایران حیرتانگیز است. درواقع در هر نقطه ایران که سفر کنید رپرتوارهای بسیار دلنواز و زیبایی مختص آن نقطه در جریان است. رپرتوارها و آیینهایی که در طول قرنها و بعضاً دهههای گذشته تولید یا پردازش شده و میتوان گفت همچنان به تبار و اصالت گذشتگان و ریشهها نزدیک هستند. مانند موسیقی بسیار زیبا و معنادار اهل حق در کرمانشاه، قادریها در کردستان، چشتیها در شرق بلوچستان، نقشبندیها در مرزهای شرق و جنوب خراسان، کرمانجها و ترکها در شمال خراسان، ترکمنها در مرزهای شمال شرق گلستان، آشیقها در شمال غرب ایران یا موسیقیهای زیبای کار در گیلان و مازندران یا موسیقیهای آیینهای درمانی و تسخیرزدایی در حاشیه شمال خلیج فارس و همچنین موسیقی عربی کاملاً ایرانی در خوزستان خصوصاً با رپرتوار طور علوانیه یا حتی موسیقی کردها و لکها در ایلام. همچنین موسیقی ایلی مانند قرهپاپاغ در ارومیه، شاهسون در مرکزی، قشقایی در فارس یا موسیقی دورهگردی و خردهفرهنگهایی مانند لوطی و توشمال و گدار و غیره.
با نگاه به این فرهنگها و خردهفرهنگها خواهید دید، بخشی از این گونههای متمایز و متکثر و متنوع فرهنگی در خارج مرزهای کنونی ایران در جریان است که مختص اقوام ایرانی ساکن ایران بزرگ بوده است و حال دوپاره شده و نیم یا کمتر و بیشترش در کشوری دیگر در جریان است. کم توجهی به این فرهنگها میتواند در آینده به از دست رفتن آنها یا خاموشی و مرگ آنها بینجامد. اگر به مرور زمان نسبت به وجوه مختلف این آداب و این هنر زییای اقوام ایران کم توجهی شود چراغ روشن این فرهنگ کم نورتر و کمفروغتر خواهد شد و نتیجه آن چیزی است که در آینده نه چندان دور شاهد آن خواهیم بود یعنی کشورهای همسایه مدعی این آداب و هنر اقوام ما میشوند والبته ملزومات چنین ادعاهایی هم فراهم شده و با ثبتهای مختلف در یونسکو میبینیم براحتی این احتمال که مدعیان تازه پیدا شوند، بالاتر هم میرود. این موضوع ما را به آیندگان بدهکار خواهد کرد. کمکاری و ضعف و سستی در توجه به فرهنگ سادهترین راه برای رسیدن به خودباختگی و بیهویتی و انحطاط ملیت و تمدن و استقلال ملی است. هشدار من به مدیران آینده حوزه فرهنگ و هنر این است که غفلت ما و شما میتواند بهای سنگینی برای فرهنگ و آینده کشورمان به بار آورد. بهایی جبرانناپذیر.
میدانند چه کسی را از دست دادیم؟
حسین زندباف: باید مثل فرهاد کوهکن بود و آقای «تومانیان دیگران تومان میان» به راستی چنین شخصیتی داشت؛ حتی وقتی بازنشسته شد دستگاههایی در منزل داشت و در آنجا کار میکرد ولی از زمانی که سینما دیجیتال شد و شرایط تغییر کرد دیگر کار ایشان ادامه پیدا نکرد. آقای تومانیان یک آدم استثنایی در حوزه لابراتوار سینما بود و بسیاری از کارگردانها مثل ابراهیم حاتمیکیا و علیرضا رئیسیان میدانند که او چه کرده است. من بعد از شنیدن خبر فوت ایشان با همراهی چند دوست دیگر پیگیری کردیم که حداقل در تلویزیون برایش یک زیرنویس زده شود ولی متأسفانه نمیدانند چه کسی را با چه جایگاهی از دست دادیم.
از صحبتهای این تدوینگر شناخته شده با ایسنا, در پی درگذشت «دیگران تومانیان»
امام علی(ع):
مؤمن هرگاه بنگرد، پند گیرد.
تحف العقول، ص۲۳۵